خون دلم مخور که غمان تو می خورم


خون دلم مخور که غمان تو می خورم

خون دلم مخور که غمان تو می خورم


خون دلم مخور که غمان تو می خورم

خون دلم مخور که غمان تو می خورم


خون دلم مخور که غمان تو می خورم

خون دلم مخور که غمان تو می خورم


رحمی بکن که زخم سنان تو می خورم

رحمی بکن که زخم سنان تو می خورم
رحمی بکن که زخم سنان تو می خورم
رحمی بکن که زخم سنان تو می خورم
رحمی بکن که زخم سنان تو می خورم
رحمی بکن که زخم سنان تو می خورم
رحمی بکن که زخم سنان تو می خورم
هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه
هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه
هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه
هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه
هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه
هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه
هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه
یاد خیال انس رسان تو می خورم
یاد خیال انس رسان تو می خورم
یاد خیال انس رسان تو می خورم
یاد خیال انس رسان تو می خورم
یاد خیال انس رسان تو می خورم
یاد خیال انس رسان تو می خورم
یاد خیال انس رسان تو می خورم
گفتی چه می خوری که سفالین لبت پر است
گفتی چه می خوری که سفالین لبت پر است
گفتی چه می خوری که سفالین لبت پر است
گفتی چه می خوری که سفالین لبت پر است
گفتی چه می خوری که سفالین لبت پر است
گفتی چه می خوری که سفالین لبت پر است
گفتی چه می خوری که سفالین لبت پر است
درد فراق ناگذران تو می خورم
درد فراق ناگذران تو می خورم
درد فراق ناگذران تو می خورم
درد فراق ناگذران تو می خورم
درد فراق ناگذران تو می خورم
درد فراق ناگذران تو می خورم
درد فراق ناگذران تو می خورم
ای ساقی فراق گرانی همی برم
ای ساقی فراق گرانی همی برم
ای ساقی فراق گرانی همی برم
ای ساقی فراق گرانی همی برم
ای ساقی فراق گرانی همی برم
ای ساقی فراق گرانی همی برم
ای ساقی فراق گرانی همی برم
نوشی بزن سبک که گران تو می خورم
نوشی بزن سبک که گران تو می خورم
نوشی بزن سبک که گران تو می خورم
نوشی بزن سبک که گران تو می خورم
نوشی بزن سبک که گران تو می خورم
نوشی بزن سبک که گران تو می خورم
نوشی بزن سبک که گران تو می خورم
طعنه زنی مرا که غم جان همی خوری
طعنه زنی مرا که غم جان همی خوری
طعنه زنی مرا که غم جان همی خوری
طعنه زنی مرا که غم جان همی خوری
طعنه زنی مرا که غم جان همی خوری
طعنه زنی مرا که غم جان همی خوری
طعنه زنی مرا که غم جان همی خوری
جان آن توست من غم از آن تو می خورم
جان آن توست من غم از آن تو می خورم
جان آن توست من غم از آن تو می خورم
جان آن توست من غم از آن تو می خورم
جان آن توست من غم از آن تو می خورم
جان آن توست من غم از آن تو می خورم
جان آن توست من غم از آن تو می خورم
هر دشمنی که زهر دهد دوستکانیم
هر دشمنی که زهر دهد دوستکانیم
هر دشمنی که زهر دهد دوستکانیم
هر دشمنی که زهر دهد دوستکانیم
هر دشمنی که زهر دهد دوستکانیم
هر دشمنی که زهر دهد دوستکانیم
هر دشمنی که زهر دهد دوستکانیم
زهرش به یاد نوش لبان تو می خورم
زهرش به یاد نوش لبان تو می خورم
زهرش به یاد نوش لبان تو می خورم
زهرش به یاد نوش لبان تو می خورم
زهرش به یاد نوش لبان تو می خورم
زهرش به یاد نوش لبان تو می خورم
زهرش به یاد نوش لبان تو می خورم
گفتی که از سگان کی؟ از سگان تو
گفتی که از سگان کی؟ از سگان تو
گفتی که از سگان کی؟ از سگان تو
گفتی که از سگان کی؟ از سگان تو
گفتی که از سگان کی؟ از سگان تو
گفتی که از سگان کی؟ از سگان تو
گفتی که از سگان کی؟ از سگان تو
کسیب دست سنگ فشان تو می خورم
کسیب دست سنگ فشان تو می خورم
کسیب دست سنگ فشان تو می خورم
کسیب دست سنگ فشان تو می خورم
کسیب دست سنگ فشان تو می خورم
کسیب دست سنگ فشان تو می خورم
کسیب دست سنگ فشان تو می خورم
رنجه مکن زبانت به دشنام چون منی
رنجه مکن زبانت به دشنام چون منی
رنجه مکن زبانت به دشنام چون منی
رنجه مکن زبانت به دشنام چون منی
رنجه مکن زبانت به دشنام چون منی
رنجه مکن زبانت به دشنام چون منی
رنجه مکن زبانت به دشنام چون منی
حقا که من دریغ زبان تو می خورم
حقا که من دریغ زبان تو می خورم
حقا که من دریغ زبان تو می خورم
حقا که من دریغ زبان تو می خورم
حقا که من دریغ زبان تو می خورم
حقا که من دریغ زبان تو می خورم
حقا که من دریغ زبان تو می خورم
بر دست تو چو تیر تو لرزم ز چشم بد
بر دست تو چو تیر تو لرزم ز چشم بد
بر دست تو چو تیر تو لرزم ز چشم بد
بر دست تو چو تیر تو لرزم ز چشم بد
بر دست تو چو تیر تو لرزم ز چشم بد
بر دست تو چو تیر تو لرزم ز چشم بد
بر دست تو چو تیر تو لرزم ز چشم بد
هرگه که زخم تیر و کمان تو می خورم
هرگه که زخم تیر و کمان تو می خورم
هرگه که زخم تیر و کمان تو می خورم
هرگه که زخم تیر و کمان تو می خورم
هرگه که زخم تیر و کمان تو می خورم
هرگه که زخم تیر و کمان تو می خورم
هرگه که زخم تیر و کمان تو می خورم
مسمار بر لبم زدی و نعل بر جبین
مسمار بر لبم زدی و نعل بر جبین
مسمار بر لبم زدی و نعل بر جبین
مسمار بر لبم زدی و نعل بر جبین
مسمار بر لبم زدی و نعل بر جبین
مسمار بر لبم زدی و نعل بر جبین
مسمار بر لبم زدی و نعل بر جبین
پس ذم کنی مرا که غمان تو می خورم
پس ذم کنی مرا که غمان تو می خورم
پس ذم کنی مرا که غمان تو می خورم
پس ذم کنی مرا که غمان تو می خورم
پس ذم کنی مرا که غمان تو می خورم
پس ذم کنی مرا که غمان تو می خورم
پس ذم کنی مرا که غمان تو می خورم
من خاک پایم آب دهان ز آتش هوات
من خاک پایم آب دهان ز آتش هوات
من خاک پایم آب دهان ز آتش هوات
من خاک پایم آب دهان ز آتش هوات
من خاک پایم آب دهان ز آتش هوات
من خاک پایم آب دهان ز آتش هوات
من خاک پایم آب دهان ز آتش هوات
وانگه چو نای دم ز دهان تو می خورم
وانگه چو نای دم ز دهان تو می خورم
وانگه چو نای دم ز دهان تو می خورم
وانگه چو نای دم ز دهان تو می خورم
وانگه چو نای دم ز دهان تو می خورم
وانگه چو نای دم ز دهان تو می خورم
وانگه چو نای دم ز دهان تو می خورم
کافور دان شود ز دم سرد من فلک
کافور دان شود ز دم سرد من فلک
کافور دان شود ز دم سرد من فلک
کافور دان شود ز دم سرد من فلک
کافور دان شود ز دم سرد من فلک
کافور دان شود ز دم سرد من فلک
کافور دان شود ز دم سرد من فلک
از بس که دم ز غالیه دان تو می خورم
از بس که دم ز غالیه دان تو می خورم
از بس که دم ز غالیه دان تو می خورم
از بس که دم ز غالیه دان تو می خورم
از بس که دم ز غالیه دان تو می خورم
از بس که دم ز غالیه دان تو می خورم
از بس که دم ز غالیه دان تو می خورم
بردی گمان که بر دل خاقانی اندهی است
بردی گمان که بر دل خاقانی اندهی است
بردی گمان که بر دل خاقانی اندهی است
بردی گمان که بر دل خاقانی اندهی است
بردی گمان که بر دل خاقانی اندهی است
بردی گمان که بر دل خاقانی اندهی است
بردی گمان که بر دل خاقانی اندهی است
من اندهش به بوی گمان تو می خورم
من اندهش به بوی گمان تو می خورم
من اندهش به بوی گمان تو می خورم
من اندهش به بوی گمان تو می خورم
من اندهش به بوی گمان تو می خورم
من اندهش به بوی گمان تو می خورم
من اندهش به بوی گمان تو می خورم
خاک توام ولیک چه خاکی که جرعه ریز
خاک توام ولیک چه خاکی که جرعه ریز
خاک توام ولیک چه خاکی که جرعه ریز
خاک توام ولیک چه خاکی که جرعه ریز
خاک توام ولیک چه خاکی که جرعه ریز
خاک توام ولیک چه خاکی که جرعه ریز
خاک توام ولیک چه خاکی که جرعه ریز
از جام شاه ملک ستان تو می خورم
از جام شاه ملک ستان تو می خورم
از جام شاه ملک ستان تو می خورم
از جام شاه ملک ستان تو می خورم
از جام شاه ملک ستان تو می خورم
از جام شاه ملک ستان تو می خورم
از جام شاه ملک ستان تو می خورم